- داغ دیده
- کسی که بسبب فوت خویشاوندی نزدیک غصه دار شده
معنی داغ دیده - جستجوی لغت در جدول جو
- داغ دیده ((دِ))
- مصیبت زده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرگ عزیزی را دیدن از فوت خویشاوندی غصه دار شدن
کنایه از از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل آزرده شدن
چیزی که باو داغ رسیده باشد، لکه دار، تباهی دیده
کسی که از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل سوخته و اندوهگین باشد، داغدار، دارای داغ، برای مثال ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار / یک داغ صد هزار شود داغدیده را (صائب - ۸۰)
دیوانه مجنون مصروع
چسنگ
بدام افتاده و خلاص یافته
بریان، سوخته دل
سال خورد، سال خورده، سالمند، پیر
کار آزموده تجربه کرده مجرب